حرفایی از سر دلتنگی

..............................................حقا که غم عشقت باوفاتر از توست...............................

حرفایی از سر دلتنگی

..............................................حقا که غم عشقت باوفاتر از توست...............................

حس خلسه

حس خلسه بودنت باز بر من چیره گشته...ولی چه کنم رویای با تو بودن پایانی ندارد...چه آرامشی در وجودم نهفته وقتی به تو فکر میکنم...آخر تا به کی به تماشا  تو ای گل از دور بنشینم .قلبم وقتی نیستی احساس میکنم نمی تپد...آخر می‌شود یکی را این قدر دوست داشت حتی بیشتر از خودت...قطره ای اشک در سپیده دم امروز بر چشمان نقش بست و این شاهد این است که من هنوزم دوستت دارم دیوانه وار..‌.کاشکی دستانت را بیشتر در دستانم می گرفتم و رویای با تو بودن پایانی نداشت...کاش هر صبحی را که شروع می کردم با نقش و تصویر  چشمان تو آغاز میکردم...کاش تو را خدا به پاس این همه درد هجران و دوری به من می بخشید...خدایا مواظبش باش...خدایا لبخند را بر لبانش همیشه نقش ببندی...

تبسمی تلخ

با دل و ذهنی خسته از تکرار بیهوده تو را در امتداد لحظه می جویم...کاش دنیا من و تو جور دیگری رقم می خورد... کاش وقتی دلم گرفت سرم را بر روی پاهایت می گذاشتم و تو بهم می گفتی: غصه نخور همه چی درست میشه...کاش برای داشتنت ترسی در کار نبود...کاش همه ی این سالها خواب بود و برمی گشتیم به لحظه اول شروع با هم بودن...کاش های دلم فراوانه که در عمق این صفحه نمی گنجد...

دل ربا

آدمی با محبت آدمی زنده هست... محبت بی دریغم نثار تو...دل تنگیم هم هزاران بار بدرقه ی راه تو...تو را دوست دارم همانند نفس...لحظات با تو بودن زیباست....زیباست سند قلبت را بنامم زده ای...رویای داشتن تو هم زیباست...زیباست دل تنگ من باشی و من با این دلتنگی تو در آسمان ها سیر میکنم...عاشقتم حتی اگر همه نخواهند من عاشق و شوریده تو باشم....جانان تویی و من دلخوشم با رویای تو...تو را داشتن برای من آرزوست و چه آرزوی زیبایی تو را از خدای خود خواستن...