حرفایی از سر دلتنگی

..............................................حقا که غم عشقت باوفاتر از توست...............................

حرفایی از سر دلتنگی

..............................................حقا که غم عشقت باوفاتر از توست...............................

دوباره شروع فصل دلتنگی

باری دیگر دلتنگی به خونه ما رسید...چند وقت بود سراغی از ما نمی گرفت...و این دلتنگی آغاز راهی نو‌  است...گله ای نیست... بختم همینه...نه حالا نه هیچ وقت  گله ای از تو  ندارم...من به خودم بدهکارم...احساس پاکم نباید بیشتر از این جریحه دار بشه..‌.قضاوت دست اون بالایی هست  ولی راحت  قضاوت شدم... 

مسیر تکراری

چی بگم از کجا بگم...خدایا به لطف و نگاه تو نیازمندیم ...اجازه هست گلایه بکنم...من که چیز زیادی ازت نخواستم ...خدایا حالم بده صبرم بده یا مرگم بده...

بی قرار توام

آخه تا کی باید منتظر بود و انتظار کشید تا تو را دوباره در کنارم داشته باشم...چه زود گذشت سالهای بی تو بودن.‌‌.. چه زود تمام شد لحظات با تو بودن...دل تنگتم و بی قرارتر از همیشه به امید دوباره دیدنت نشسته ام...کاش تو را می توانستم برای همیشه در کنارم داشته باشم...کاش این دلشوره و دلتنگی پایانی داشت و پایان خوشم تو بودی...اشکهایم سرازیر هستن و این یعنی هنوزم قلبم برای تو می تپد و بس...گذشت سالها و ناملایمات روزگار دل سردم نکرد از امید واهی داشتنت...تو که هستی که غیر تو عاشق بودن بر من ممنوع هست...تو که هستی نگاهم فقط با تو برق خاصی داره...تو که هستی زیباترین لبخندهام با تو شکوفا میشه...تو که هستی ضربان قلبم با تو به شمارش می افته...ای خدا هر جا که هست تو به سلامت نگهش دار...من فقط آرامش او را میخواهم و بس...و اگر بگویم چشمان اون زیباترین نقاشی دنیاست اغراق نکرده ام...به چشم من او زیباترین نقش جهان هستی هست...او زیباست و من او را می ستایم...خدایا مواظبش باش سپردمش به تو...