نمی دونم از چی بنویسم...امروز کلا روز شلوغی بود...خسته کار...بعد اومدم خونه یک کم خوابیدم ...رفتم عروسی دعوت بودم...نمی رفتم بد میشد حوصله گلایه بعد را نداشتم که چرا نیامدی ...خلاصه اومدم خونه سریع بهت پیام دادم... سین شد جواب دادی...دیدم باز بی مهری...بهترین قسمت ۱۴۰۲ دیدن تو بود...ولی الان حالم بده...احساس سرباری بهم دست داد...هر بار پیام میدم باهام سرد رفتار میکنی من آدم بی مهری نیستم...بدم میاد بهم بی مهری بشه...
از بلاتکلیفی بدتر، مشخص شدن تکلیفته که مطابق میلت نیست و مجبوری بپذیری..
اظهار نظرم رو ببخشید
خستگیتون از پشت کلامت حس کردم
امیدوارم حالتون بهتر شه
ایشالا همیشه به خوشی و شادی و عروسی