حرفایی از سر دلتنگی

..............................................حقا که غم عشقت باوفاتر از توست...............................

حرفایی از سر دلتنگی

..............................................حقا که غم عشقت باوفاتر از توست...............................

حسب عادت دیرینه

سلام...خوبی... به قول خودت :به تو چه...باورت میشه دلم برای اینم تنگ شده...برای کم محلی هات...آدمی که مال ماندن نباشد میرود...برو سفرت به سلامت عزیز جان...به زور غل و زنجیر که نمیشه نگهت داشت...امشب مستم...به سلامتی تو زدم...توبه چند ساله شکستم...بازم به گردن تو...به قول تو: غلط کردی...فکر کردم میشه تو عالم مستی تو رو فراموش کرد...ولی دردت عمیق تر از این حرفاست...به قول شاعر: نه میگم برگرد نه میگم اینجا خوبه بی تو... حس بدی دارم تو ازم ناراحتی...میگن مستی و راستی..کی هستی تو ولم نمی کنی...اون از شب سال نو که با هم آغاز کردیم...اینم ۹ ماه بعد که غریبه هستیم با هم...چقدر آرزوهام ماسیده...دوباره تو خیالی با منه...مرسی که عکس چشمات را برام فرستادی...تحمل این روزهای پیش رو برام آسون تر میشه...برو دوراتو بزن ...میرم دور نمی‌زنم ...برو غراتو بزن... میرم غر نمی‌زنم ...میرم کل این تنم پر از زخم توئه...دلم من پر پره...میرم غنچه میزنم‌...من فدای چشمات بشم...باید قوی باشم شبای زیادی پیش رو دارم...امشب چرا نمی‌گذره...خوابم یا بیدار...من کجای این دنیام...من کجای این دنیا ایستاده ام...یادمه گفتی: کاشکی با من آشنا نمیشدی...مثل پتکی رو سرم میکوبه این حرفت...تو که دوست نداشتی با من باشی چرا ادامه دادی...چرا بعد تیر ماه شوم زندگیم اومدی...چرا نرفتی سر زندگیت...چرا من...من ساده...با خیالت طی می کردم...حافظه تاریخی آدما یاری نمیکنه...این آدم که به اینجا رسیده کی بوده...چرا به اینجا رسیده...تاوان این هم غم را کی پس بده...خودم پس میدم...مثل تو نفرین بلد نیستم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد