تو دلم همیشه هستی

درسته دوری و فرسنگ‌ها از من دوری...ولی من توی فکر داشتن تو سالهاست که هستم و زندگی کردم...جوانی به یاد تو گذشت...گفتم:منتظرتم تا قیامت...چقدر زیباست به انتظار تو نشستن...تو همه ی شعری توی دلم...ولی حیف تو نمی بینی من  را...من عیش و نوشی ندارم  بدون تو...دلم می خواست چشمامو باز میکردم می دیدم خواب بوده این روزها...چه به سرمان آمد...یکباره چه به سر عشق آمد...تو این جوری نبودی...حتی دلت نمی اومد منو ناراحت کنی...ولی زمانه خیلی بی رحم تر از تصور ماست...هر روز با خودم خاطرات قشنگت را مرور میکنم...درسته نیستی ولی یادت همیشه تو قلبمه...منو ببخش تمام  کن در من همه دردهایت را... یک فرصت دیگه تو رویاهام بهم بده...بزار دوباره دستانت را بگیرم...بزار بگم تو همونی عوض نشدی...می‌دونم نشدی ولی به زبون بیار...ببار امشب باران...امشب بدجور  هوای دلم ابری است...ابر ببار که اون همه وجودم است...ببار این حال زیباست....زیباست به یاد او گریستن...الهه ی  زمینی من تویی...هستی و خواهی بود... گفتی:دروغگو هستم...نیستم دروغ گو...گفتی:لاف عاشقی میزنم...بلد نیستم لاف زدن... من نادم و پشیمانم... ناخواسته آزردمت...شوق دیدار تو هنوز روی ضربان قلبم تاثیر داره...هنوزم نبضم به هوای تو میزنه مهربانم...تو باشی از من ناراحت باشی من نباشم...تو مهربونی خیلی ... فرصتی دوباره بهم بده...تو خوب باش و همه ی خوبان  عالم را رو سفید کن...تو ثابت شده ای دوباره غوغا برپا کن با برق نگاه چشمانت ...گفتم چشمات ... به قربان چشمانت ...به خدا حالم بده...ذره ای  بفهمم که تو ناراحتی ازم به خدا می میرم...شاید جسمی نمیرم ولی روح و روانم می میره...دلم تنگه عزیز جان...بیا دوباره بیا...

دلتنگی

امانت دار خوبی نبودم که حفظت کنم... لیاقت همراهی تو را نداشتم...

دلم امشب زخمه ها دارد ولی کو  مرهم...آدما عوض میشن ولی تو همان مهربان من بمان...من اگر بد تو خوب بمان...میدانم دوباره می بینمت در دنیایی که آدمک نداره...خدا نگه دار نمی گویم به امید دیدار...

گفتی:دیدار به قیامت

گفتی:دیدار به قیامت...قیامت اینجاست تو نباشی... تو از دستم ناراحت باشی...من دوستت دارم و خواهم داشت واین به قول خودت برای خودت هست...غافل از اینکه برای ناز چشمانت هست...من ازت چی خواستم جز ماندن...