از وقتی یادمه انتظار با وجودم عجین شده...آهنگ معین یهو زمزمه کردم منم عاشق انتظار کشیدن...حالم در خنثی ترین حالت ممکن هست...نیمه شب هست خواب از سرم پریده...فردا فکر کنم باید تو اداره چرت بزنم...کاشکی خواب بود و نمی شنیدی یک سری حرفها از زبان کسی که نباید می شنیدی...توقع نداشتی ازش باهات چنین رفتاری بکنه...درسته خودم هم نقش داشتم در تغییر رفتارش...ولی جسارت داشتم غرورم زیر پا گذاشتم گفتم من اشتباه کردم ...من نادم...منو ندیدی...چه به سر عشق آمد...چه بر سر من آمد...مسیری دراز در پیش هست...دعا میکنم به حالم دچار شوی...دعا میکنم تک تک این حالتهای من را تجربه کنی...آری این بازی دو سر باخت هست بازم میگم...غریبه به من ترجیح دادی دنبال بهونه بودی بهونه دستت دادم...برو از الان آزادی...برو قله هایی که من نزاشتم فتح کنی فتح کن...کسی که بماند بی بهانه می ماند رفتنی همیشه رفتنی هست...