دل تنگ(۲)

 

توی این روزای بی خاطره دلم هواتو کرده...

کجاست لحظه دوباره دیدن تو

میان بغض حرفام، سکوتم از جنس فریاد است

بیا جان دیده، که مرا آرزوی دیدار است

تو از قبله نوری، من از تبار صبوری

تو از سلاله عشقی، من از دیار نیاز

من از چشم به در دوختن ها خسته ام، عزیز رویایی

تویی نشسته به فرداهایم بگو که یه روز می آیی

من عاشقانه تو را در نماز از خدا می خواهم

شکوه نام تو را خوانده ، باز می خوانم

گرچند تو را خواستن هم از دیوانه گی منه

پس بزار هزاران بار تو را بخوانم

هزار پنجره از این تمنای من لبریز است

بگو بگو که لحظه دیدار نزدیک است