حرفایی از سر دلتنگی

..............................................حقا که غم عشقت باوفاتر از توست...............................

حرفایی از سر دلتنگی

..............................................حقا که غم عشقت باوفاتر از توست...............................

دلتنگ (سی و دوم)

دل را فریاد رسی نیست ... انعکاس آخرین حرفهایت بهم ریخته روح و گر گرفته روانم...نماندن بر عهد و پیمان و یاد خاطره چشمانت دیریست همراه لحظاتم شده اند... طعم بوسه ای که آخرین بوسه شد مانده هنوز بر لبانم...من را فراموش کرده ای به ساده گی... من را که زمانی نه چندان دور تنها خاطره ی ماندگار ذهنت بودم... حالا چه داری برای بازگو کردن... با دلیل بی دلیل خردم کردی... نماندی بر سر عهد و پیمان دیرین... هنوزم فکر و خیالت عذابم می دهد... حداقل می توانستی یک خداحافظی خشک و خالی نثارم کنی... شاید هم می توانستم از رفتن منصرفت کنم ... آدمهای ترسو جا می زنند تو که این جوری نبودی... می خواستی تا آخر قصه با من باشی... انگار خوابم! تو خیلی وقته که رفتی که من باید این جوری به یادت ثانیه ها را بشمارم... شاید هم مهر اون غریبه به دلت نشسته... خوبه همه چی اینجا عالیه...(اشک.حسرت.انتظار) خوشحالم به آرامشی که می خواستی رسیدی سرت سلامت باشه

نظرات 18 + ارسال نظر
ی دختر سیگاری شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:08 ق.ظ http://tatal.blogsky.com

حرفات بیشتر بوی دل شکستگی میده تا دل تنگی..

مهم دل آدمه که چه رنگی باشه

مهسا شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:20 ق.ظ http://fekreajib.blogsky.com

کاش دور و بر ما این همه دل‌بند نبود
و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود
••
آتشی بودی و هر وقت تو را می‌دیدم
مثل اسپند، دلم جای خودش بند نبود

مثل یک غنچه که از چیده شدن می‌ترسید
خیره بودم به تو و جرأت لبخند نبود

هرچه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم
کم نشد فاصله؛ تقصیر تو هرچند نبود

شدم از «درس» گریزان و به «عشقت» مشغول
بین این دو چه کنم نقطه‌ی پیوند نبود

مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشت
جای آن‌ها که به دنبال تو بودند نبود

بعد از آن هر که تو را دید، رقیبم شد و بعد
اتفاقی که رقم خورد، خوش‌آیند نبود

آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته!
کاش نقّاش تو این قدر هنرمند نبود


مهسا نوشت: موفق باشید.به خاطر تشکر از نظر شما.التماس دعا دارم واسه دوستم دعا کنید .نه من فقط دوستم

ok mer30 az hozoor 2bareh

مهدی دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:12 ق.ظ http://gool21.blogfa.com/

اگر انسان ها بدانند که با هم بودنشان محدود است محبتشان بهم بی پایان می شود

یاسمین ( حرفهای یه دختر غمگین سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:06 ب.ظ http://rue.blogsky.com

تئ هم که هنوز ساکن شهر غمی مثل من...
غمهات کوتاه
دلت شاد

سلام گلم آره چه میشه کرد چه می توانیم بکنیم باید سوخت و ساخت

هنوز خودمومعرفی کنم؟غوغام خب چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:28 ب.ظ

سلام عزیزکم خوبی سیاوش جونم فدای دلتنگیات چه میکنی با روزگار نامرد؟

چند باری اومد آپ نکرده بودی خب با بیخبری ما میاییم چه میشه میکرد

مث همیشه قشنگ بود غمگین با احساس و بازم غمگین (سکوت سکوت سکوت)
_________________________

______ همه چی اینجا عالیه...(اشک.حسرت.انتظار)____
آره همه چی عالیه خیلی ... ای روزگار

سلام اول اینکه دلم برات یک ذره شده بود بعدش نمی خوام دلگیر باشی چه کنیم ناف منو با غصه بریدن آره چه جورم عالیه... ماشاا... ترکوندی گلم مرسی بازم خیلی مرسی دوست دارم یک روز از شادی بنویسم می نویسم اون روز دور نیست ولی شاید گذر زمان در رمان زندگی وقت ندهد به هر حال خوشحالم که دوست خوبی و همدم خوبی مثل تو دارم امیدوارم به بهترین ها برسی

غوغـــــ............ــــــا چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ب.ظ

اشتباه مــن این بود ....

هـر جـا رنجیــدم ، لبخنــد زدم فکــر کـردند درد ندارد ،

سنگــیـن تـر زدنـد ضـــربـه هـا را...

منم همون غوغای همیشگی چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:33 ب.ظ

چه خوب بود اگر ؛ خدا دکان ِ دل فروشــی داشت

عـوض می کـرد با دلـــی نــو دل ِ سـوختـه مـان را ...

غوغا چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:34 ب.ظ

گاهـــی تــو .... گاهـــی یـاد تــو .....

گاهـــی هــم غــــم تو......

آخـــر ایـن "تـــو" کـــار مـــــــرا تمـــام می کـنـد...

شاید یکی مث همه" غوغا چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:34 ب.ظ

این روزهــا نـوازنـده خـوبـی شـده ام، دلـــم شـــور

میــزنــد ، چـشمـم تـار...

همیشه باید خودمونو معرفی کنیم؟نشد چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:36 ب.ظ

دلــــــــــــــــم را کسی برده استـــــــــــ و من زنـــــده ام!

تنهائیــــــــــم نبــــــــــض می زند هنــــــــــــوز . . .


_________غوغا :-)___________

منم غوغــــــــــا چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ب.ظ

آسمان را ببیـــن!

بدون " مـــــــــا " ، به زمین آمــــده؟


کسی دلـــش برای "مــــــــــــا " بدون "مـــــــــــــن " نمی ســـــــــــوزد هیچ چیز تغییر نکــــــــــــرده...


فقطــــــــــ : "مـــــــــــن " خطــــ فاصلـــــه " تــــــــــــــــو " . . . !

غوغا:دلت برام تنگ نشده بود؟!! چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:41 ب.ظ



تمام نبـودن هایتـــــــــــ را نقاشــی کــرده ام رنــگ خـاکستــری ام تمــام شـــــــــــده . . . !
___________________

خوش باشی سیاوش جان امید وارم هرچی غم و غصه توو دل مهربونته ازدلت کنده بشه عین برگ درخت پاییزی که کنده میشه میوفته.

پایدارباشی و برقرار;-)

نگین چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:35 ب.ظ

سلام من همونیم که تو پست قبلیت با اسم یه غریبه نظر گذاشتم.هر وقت نوشته هاتو میخونم بیشتر میفهمم که چه قدر داغونم من هنوزم میمیرم براش ولی اون الان با یکی دیگس.....خیلی سخته واسم بی اون بودن:(

سلام گلم خیلی سخته این روزا حتی نفس کشیدن میدونم اگر هم بدونی کسی که عاشقش هستی پناهگاه دیگری داشته باشد چه میشه کرد غصه نخور ولی میدونم می خوری بازم میگم اگه برگشت تلافی نکن با آغوش باز پذیرایش باش اشتباه منو نکن من طردش کردم نمیدونم چرا شاید می خواستم عقده نبونش را خالی کنم نمی دانم هنوزم فکز کردن به اون روح و روانم را بهم می ریزد

پرستو پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:27 ق.ظ

از منطق های پراستدلال خسته ام ...
از بی رحمی واژه ها که خیلی راحت میتونن قلبمو به کشتن بدن ...
نمیدونم چرا دیگه دنبال هیچ سهمی از خودم نمیگردم
سلاو خیلی جالب و زیبا بود... موفق باشی.... من Addet کردم...یادت نره....

سلام مرسی دوست من

ناشناس دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ب.ظ

سلام سیاوش جان من اولین بار که مطالب شما رو می خونم واقعا لذت بردم ولی غصه هام بیشتر شد اون از من دور ولی ما عاشق هم هستیم دعاکنید که زودتر به هم برسیم

سلام دوست ناشناس من چشم انشااله به هم برسید

کوثر جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:53 ب.ظ

خوشکلا باید برقصن آآآآآآآآآآآا بیا قرش بده آها بیا هولش بده برقص دست دست دست ......................

sahar دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ب.ظ

سلام سیاوش جان من نوشته های تو رو می خونم خیلی عالی ولی نوشته هات ادم و یاد غصه هاش مینداز منم خیلی عاشقم عاشق همسرم خیلی دوستش دارم ولی شما میگید اگه طرف مقابل شما رو تر ک کرد بعد برگشت بپذیریم به نظر من نباید همچین ادمی را پذیرا باشی کسی که عشقش و ترک میکنه باید ولش کرد ممنون از نوشته هات

سلام سحر عزیز میگی عاشقشی پس عاشقش بمون بهش فرصت بده اگه این بار هم رفت اون وقت بفهم اون همسفر تو نبوده ازش بپرس که چرا رفت؟ ولی بدبختی اینه که ما آدما نمیدونیم چرا میریم....

فائزه چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 12:55 ق.ظ

نمی دونم اینا رو خودت نوشتی خیلی قشنگ و تکان دهنده است من که جلوی اشکامو نمیتونم بگیرم. اجازه میدی نوشته ها تو داشته باشم؟ منظورم وکپی کنم؟ با عرض معذرت دوست عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد