خیلی وقته توی جزیره خاطرات جا ماندم... ولی تو سوار قایقی شدی هماهنگ با رقص امواج بی مهابا از من گذشتی... باید به چشم خودم می دیدم رفتنت را... دور شدن را... و در آخر نقطه شدنت را... زین پس باید ببینم بودنت را در حالی که افکارم گواه به نبودنت می دهند... بعد این همه گلایه و سطر سیاه کردن... دلم می خواهد این بار تو چند سطری را مهمانم باشی تو برایم بگی... تو بگو:
.................................................................................................
اول هر چی سلام... میدونم من به تو بد کرده ام... منو ببخش...من هیچ وقت قدر تو را ندانستم... ولی حالا ناراحت و غمگین نباش... این دلتنگی ها هم عاقبت پایانی دارد... حالا که رفتم می فهمم تو بی نظیری... باور کن... چون میدونم منو بخشیدی... میدونم دلتنگمی... ولی بسه دیگه... تا کی می خوای چشم به راه منی باشی که دیگه نیستم... خودت بهتر از من میدونی اون روزا اون شبا اون خاطره ها همه گی توی دفتر عشق ثبت شد... قصه من و تو هم پایان یافت... بماند که بعدش چه شد... این قدر هم سعی نکن دوباره با غصه آغازش کنی... من رفتم... آری عهد و پیمانها هم شکسته شد... نمی خواهم تو یکی پایبند باشی... باور کن رفتنم را... من فراموشت کردم... تو هم از یادم ببر... من خیلی زود عادت کردم به این بی تو بودن... چی می خوای بگی؟ ................................................. قرار شد من فقط بگم! آری هر چی تو بگی من هستم... تو را به عشق نافرجاممان قسم به فکر خودت باش... بیشتر از این به پای منی که برای تو نبوده ام نسوز... درسته من بی تو هنوزم هیچ و پوچم. ولی این قانون دنیاست رفتن = ف. ر.ا. م. و.ش شدن...
سلام
سلام سیاوش مهربانم
قصه ی خیلی غم انگیزیه این قصه ی تو...... مثل یه راه بی پایانمثل یه حس ژر خاطره ی تموم شده..........
وایسا دنیا من می خوام پیاده شم..
برات آرزو بهترینها را دارم
بمونی
بهاربارونی.دوستدار داداشی
داری کجا ها می کشی
با این دل در به در و
قشنگ مهربون من
اینجوری از پیشم نرو
بهت نگفتم تا حالا
اینکه چقد دوست دارم
اینکه چقد آرزومه
پیش چشات کم نیارم
دلم می خواد باور کنی
از ته دل می خوام تو رو
وقتی می گم بمون , بمون
وقتی می گم نرو , نرو
بری هزار سالم بشه
چشم انتظارت می مونم
بازم برای دل تو
ترانه هامو می خونم
خودت می دونی که تورو
از دل و از جون میخوامت
لیلی عشق من شدی
من مثه مجنون می خوامت
*************
سلام دوست عزیز
ممنونم از حضورت ،
مطلبت اند ناراحتى بود .... ریکورد رو شکوندى ، من فکر میکردم منم که تنها دلتنگى دارم ... LOL
امیدوارم همیشه شاد و خندان باشى
سلام
این روزا همه مون دلگیریم... نمیدانم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام
وب بسیار زیبایی دارید
اگر مایل باشید با هم تبادل لینک داشته باشیم...
سلام وبلاگ قشنگی داری بد جور بوی غم می ده. به منم سر بزنی خوشحال می شم.با تبادل لینک موافقی؟
سیاوش توروخـــــــــــــــــــــــــــــــــدا به فکر خودت باش.....
دلت شاد
سلام
چشم آبجی گلم...
سلام
من بیشمار مرغ گرفتار دیده ام ـ
اما یکی چنان تو اسیر قفس نبود
من سرگذشت تلخ فراوان شنیده ام
اما به تلخکامی تو هیچکس نبود
به امید روزی که دوست عزیز قصه ی عشقت به سر انجام زیبایی برسه و خبر خوشی ازت بشنوم . ایکاش به همون زیبایی که من را راهنمایی کردی من هم می تونستم یه مرحمی بر زخم دلت باشم اما...
شاد وسربلندباشی
به امیددیدار
سلام
مرسی از دعات من کاری نکردم همین بودن د کنار شماست که منو امیدوارتر میکنه دلت شاد
سلام سیاوشی عزیز
خیلی جالب بود از زبون اون
ای کاش واقعا اینجوری درک کرده باشه که تو چه زجری می کشیدی و می کشی
سلام
ای کاش...
سلام عاشق .منم مثل شما تنهام اما من عاشقی از سرم پریده.آرزوی موفقیت دارم براتون و امیدوارم هیچوقت تنها نباشید.
سلام دوست عزیزومهربانم
چقدر سخته تو چشای کسی که تموم عشقتو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی به قلبت هدیه داد زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه ونفرت شی حس کنی که هنوزم دوسش داری
چقدر سخته دلت بخواد باز سرتو به دیواری تکیه بدی که تموم وجودت زیر اوار غرورش له شده
جقدر سخته تو خیالت ساعتهاباهاش حرف بزنی ولی وقتی دیدیش جز سلام چیزی نتونی بگی
کاشکی میشد ما ادما به دلامون یه فرصتی بدیم کاشکی میشد که با دلمون رفیق باشیم کاشکی میشد با هاش حرف بزنیم بهش میگفتیم که چقدر دوسش داریم کاشکی میشد دلمونو با خدا واسه یه لحظه هم که شده تنهاش بذاریم کاشکی شکستن رو به دلمون هرگز یاد نمیدادیم و حالا که یاد دادیم حد اقل شکسته های دلمونو بیرون نریزیم...
درپناه حق باشی همیشه وهرلحظه/
چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که هنوزم دوسش داری
سلام دوست عزیز ،
از دلتنگى ننوشتم .....
قدمت به کلبه من دلتنگى رو کاسته خواهد کرد .
سلام ممنون که بهم سر زدی راستش فکر کردم باهام قهر کردی ...........
مثل همیشه زیبا بود و غمگین
معلم گفت{الف}گفتم او.معلم گفت{ب}گفتم با او.معلم گفت{پ}گفتم پیش او.معلم گفت{ج}خواستم بگویم جدایی گفت نگو
سلام........
من و قهر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مرسی الهام عزیز....... دلت شاد
با من بمان که من ـ
یکعمر بی امید ـ
همراه هر نسیم بگلزار عشق ها ـ
در جستجوی یک گل خوشبو شتافتم
میخواستم گلی که دهد بوی آرزو ـ
اما نیافتم
این شعر ربان تو برای یاری که تنهات گذاشت .
به امیددیدار
سلام مهتاب عزیز مرسی از این همه لطفت......
دلت شاد
سلام جالب بود خوشحال میشم به منم سر بزنی .
سلام
می دونی ما همه جا موندیم...
ولی هر آمدنی یه رفتنی داره....
سلام... درسته هر اومدنی یه رفتنی داره ولی ای کاش طوری می رفت که بعد رفتنش دلواپسی نبود........ نمیدانم به هر حال دلت شاد عزیز
سلام خوبی
ارام باشوتوکل کن و آستین ها را بالا بزن . خواهی دید که خداوند زودتر دست به کار شده
سلام
خدا همیشه آماده هست این ماییم که کوتاهی می کنیم
سلام داداش گلم
سیا چرا آپ نمی کنی تنبل شدی هااااااااا
نسی به من می گه تنبلم به آپ کردن تو که تنبل تری گلم
منتظر آپتم هاااااااا دفعه بعد اومدم آپ کرده باشی اوکی داداشی؟
اما من به جاش آپولیدم منتظرتم که بر من بباری
دوستدار........بهاربارونی
به نام خدا
سلام...خوبییییی؟
اینجا چه خبره....؟
نمی دونم چی بگم...
حالم زیاد خوب نیست...
یا حق!
سلام
ممنون از اظهار لطفت . زودتر آپ کن منتظرم .
چه خوش باشد که بعد از انتظاری
به امیدی رسد امیدواری
این آرزوی منه از صمیم قلب برای سیاوش عزیزم
به امیددیدار
سلام.خیلی عجیب و زیبا بود .ترکیبی از ۴ فصل...مثل بهار زیبا
مثل تابستان سوزناک.مثل پاییز عاشقانه و غمگین.مثل زمستان دلگیر...ای کاش میشد با سوزن ارزو و نخ حسرت روزها ماهها و سالهای گذشته را به اینده پیوند داد...اما اقسوس...امیدوارم موفق و سر بلند باشید...
زخم خورده تیر اتشین سر نوشت(نازی)
سلام دوست عزیزم من به روزم پیشم بیای خوشحال میشم
تا کی باید از غم نوشت؟!
وصل
دریا با همه شکوه و صلابتش
خود را دم به دم به ساحل می کوبد
تو گویی از دریا به تنگ آمده
وفریادی خاموش را
دم به دم موج می زند
بغض آسمان شکست
قطرات باران
گونه های موج را
به ترنم عشق زمزمه کرد
دریا آرام گرفت
به لطافت معشوق
ندانستم
ندانستم که قطره به وصال دریا شد
یا دریا با قطرات باران هم نوا
سلام عاشق تنها.
وبت قشنگه. به منم سر بزن.
موفق باشی.
دعوت نامه
خاطرم هست هنوز از یادم نمیرود...مگر میشود تو را از ذهنم دور کنم ..حضورت سبز بود و نفست بوی آشنائی میداد در این روزگار پر از فجایع... .چه کنم ..؟ما هم دل بسته ایم به این دنیای مجازی...و حقیقت را در کلمات و جمله های تو جستجو میکنم ...این دوستییهاست که بی دریغ است ...خوب است ..دلنشین و گوارا است ..حتم در بیرون از اینجا نمیتوانستیم این قدر بی آلایش دل ببندیم ...اینجا که هستم آزادم ..هراسی از داوری ندارم ...پس ببین چه راحت میگویم و میگوئی ...بی تکلفم ...دست و پایم را گم نمیکنم ..هول نمیشوم...و چه ساده بهم عادت میکنیم ..خو گرفتنی بس ماندگار ...ماهیها را دیده ای که در رقص روی موجها با هم آشنا میشوند ...دیده ای ؟
بیا فرض کنیم که ماهی هستیم ..فرض که ایرادی ندارد ..خیال میبافیم و زندگی میکنیم...رسم و رسوم را بلدیم...در پس سلام تو هیچ توقعی نیست و این زیبا ترین سلامهاست ...بیا دوست من ..همدم من..آشنایم...نگذار بیش از این منتظرت بمانم ..دلم را شاد کن با آمدنت و نوشتنت حتی یک حرف...نیاز به خوانده شدن دارم ...همدلی و یکرنگی این است آرزوی من ..تو ..و او ...
دستانت شکوفه بزند چونان باغی پر ازگل ...دلت از هر چه اندوه خالی ...و فکرت روشن و پر نور باد...امید که وقتی آمدی میزبان لایقی باشم...
سلام دوست عزیز ،
میخوام دعوتت کنم به کلبه هنر دستى و سنتى .
منتظر حضورت هستم .
موفق باشى
سلام دوست عزیزم من به روزم پیشم بیا خوشحال میشم
سلام.. امیدوارم دیگه تمو شه این غم نامه ی تو ..
من هم به روزم!٬
سلام
حالت چطوره اقا سیاوش عزیز
نوشته ی خیلی قشنگی بود
خوش باشی