اکنون من پرستویی عاشقم که به سوی دیار عاشقان پر میزنم... دیاری که تو به سویش رهنمونم کردی... سرزمینی مقدسی که با تو بیگانه گشته... پر گشودن تا به آرامش رسیدن یا فنا شدن در اون دیار... در این آشفته بازاری که تو برایم رقم زدی... به دور دست ها و دست نیافتنی ترین روزها چشم دوختم که شاید باری دیگر با اسب سفید مهربانی از پیچ و تاب جاده ها از راه برسی و یک بار دیگر به چشمای نافذت اعتماد کنم... هیچ وقت نفهمیدم پشت اون چشما چی نهفته... میدونم آمدن تو آرزوی محالیست... ولی بزار در نوشته هام حداقل امیدم باقی باشه...قرارمون این بود که تا آخر جاده زندگی پا به پای هم بریم... تا به انتها رسیدن... تا یکی شدن... و یا فنا شدن هر دومون... تو نیمه راه سفرمون نارفیق شدی... دست در دست غریبه ای نهادی... وبی تفاوت از من و عشق پاکم گذشتی... ته دلت به سادگیم به بی ریایم در عشق و به احساسم خندیدی... بخند که فعلا روزگار در صور تو میدمد... بخند که خنده ات هنوزهم برایم قشنگه... تسلای جانمه... این هم به یادگاربماند اگر به من می خندی...
سلام
شدیدا سفر خوشی برا آرزو دارم
دعام کن
متن زیبایی بود. ولی اگر یکدست می بود خیلی زیباتر میشد. در جای جای متن از یک قلم کتابی زیبا و محکم به زبان محاوره روزانه میرسیم. به طور مثال یه بار دیگه توی این متن با از ابتدا تا اینجا نا همگون است و باید بشود یک بار دیگر. در غیر این صورت متن از ابتدا تا اینجا باید لحنش را عوض کند و در زبان مردم نوشته شود.
در ضمن این را هم بدانید که عشاق همیشه تنها هستند و این مختص شما نیست.
مرسی دوست عزیز از انتقادت چشم......... ممنونم تا آخر پای حرفام نشستی خودم هم تصمیم داشتم اون یه تیکه رو که بیشتر محاوره ای شده رو به نوشتاری بنویسم ولی مهم حرف دل آدمه و درست هم صحیح نوشتنه و من ممنونم از شما که اشتباه منو بهم گوشزد کردید آره عاشقی تنها مختص من نیست... و من هم یکی از هزاران زخم خورده تقدیرم.......... دلت شاد بازم منتظر حرفات هستم.........
سلام داداشی جووونی
بابا مسافر سفرت به سلامت
داداشی ججججوووووونی من یه بلاگ تو بلاگا باز کردم حرفاییه از رو دلتنگی اگه بیایی خیلی خوشحالم کردی
همیشه دوستتتت دارم داداشی
www.baharebarooni.blogfa.com
دوستدارت....بهاربارونی
پرستو در کدام ترانه زخمی به سینه ندارد؟؟؟
غربه نباش با من آسمان من
******
عزیزم احساسات قشنگ تو/ یعنی هنوز نفس میگشی
زندگی شاید همین باشد... یک فریب ساده و کوچک... آن هم از دست عزیزی که دنیا را... جز برای او نمی خواهی... من گمانم زندگی باید... همین باشد..
دلت شاد داداشی...دلت شاد
سلام مهربان
یادت باشد که هستی رازیست بس شگرف .
یادت باشد که زندگی رازیست دیگر .
و لبخند رازی دیگر و..... آب و پرنده و گل و...
و هر آنچه میبینی و می دانی ؛ رازیی بس بزرگ و شگرف
در دلش نهفته است .
مراقب باش !
منکر مشو !
سرگردان مشو!
مغرور مشو !
به خدایت اعتماد کن ؛
تا بگشایدت در ...
تا از این هستی رمز آلود به سلامت گذری .....
یادت باشد که به خدایت اعتماد کنی .
یادت باشد که به خدایت اعتماد کنی .
همیشه موفق وپیروزباشی/
سلام...
از وقتی وبلاگتون رو عوض کردین من اینجا نیومده بودم!خونه ی جدید رو تبریک می گم!
اینم یه شعر کوتاه از محمد علی بهمنی برای شما:
عشق مسافری است
که گاه خود را کوری می زند
تا از خیابان عبورش دهی
بی که بدانی عبورت داد...
عیدتون هم مبارک.یا زهرا
سلام عزیزم
ممنونم خبرم کردی
دلم میگیره دلتنگی سیاوشی جونم
چه قولهایی که زیر پا گذاشته شدن
سلام تا حالا شده از عشق ورزیدن خسته بشی؟
اول هر چی سلام میدونی چیه؟
حتی ثانیه ها برام عذاب آوره... ولی چه میشه کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمیدونم گاهی غمگین گاهگداری هم شاد
دیگه زندگی همینه... مهم هدفی که باید برای خودت در نظر داشته باشی... دلت شاد
سلام سیاوش عزیز
انوقت بگو بی معرفت نیستی
اینهمه اپ کردی انم بی خبر!!
نوشته هات قشنگ بودند پر از احساسات پاک
بخصوص ان نوشته ی ۱۴ تیر خیلی خوشم امدم
بگمانم گفته بودی میخوای حال و هوای وبلاگت عوض کنی
اینکه مثل ان یکی
موفق باشی
سلام حمیده جان درست گفتی خواستم تغییر کنم ولی نشد... نشد...
مرسی از حضور همیشه پر مهرت
سلام. خیلی خیلی خوبه آدم یکی رو پیدا کنه مثل خودش باشه. امیدوارم به هدفت برسی.
بازم پیشم بیا
سلام دوست خوبم مرسی از دعات... از من که گذشت ولی امیدوارم به بهترین ها برسی البته در سایه تلاش
سلام سیاوش جان
امروز دلم هواتو کرد . چقدر غریب نوشتی دلم گرفت . نمیدونم چرا اینو به تو میگم اما کسی که ...همیشه میگفت موطن آدمی را بر هیچ نقشه ای نشانی نیست موطن آدمی تنها در قلب کسانی ست که دوستش دارن
سلام دوست خوبم زندگی ما دیگه همینه تنها دل خوشیم نوشتنه
سلام خوبی ؟ محبتتون رو امیدوارم به زودی بتونم با یه کار کوچولو برای شما یه ذره جبران کنم
سلام دوست خوبم همین حضورتون گرما بخش اینجاست... بی ریا...
غم من و تو غمی پایان ناپذیره
دلت شاد
سلام دل تو هم شاد دختر فروردینی
در دلم بود که دلدار تو باشم
وای بر من که ندانستم از اول
روزی آید که دل آزار تو باشم
سلام داداش آرش مرسی از حضورت
سلام
خیلی دلم گرفته. حرفات را خوب می فهمم چون منم دچارش شدم.
توی این شهر قدیمی
همه چشما بی فروغه
همه سرها توی سینه
همه عشقاشون دروغه
امیدوارم یه روز همه ی ما از خوشی هامون بنویسیم.
به امیددیدار
سلام مهتاب عزیز مرسی از لطفت... منم خوب می فهمت... توی این دنیا دل بی درد و غصه کم نیست... امیدوارم به معنای واقعی زندگی برسیم و خوشبختی را به معنای واقعی حس کنیم ولذت ببریم......
دلت شاد.......
سلام داداشی
آپم بیا
سلام
عاقبته ما می دونی چیه...
اینه این روزگاران سیاه همیشه تو دلمون موندنی شد!
سلام
مرسی از حضورت... آره به خدا خیلی دلتنگ خاطرات قدیم هستم......
چه میشه کرد؟
به نام خدا
سلام سیاوشی....خوبی عزیزم....؟
بدو بدو بیا آپولیدم:))))
دلم واست تنگ شده...:دی
ای بابا همه زندگیمون شده عشقو دوست داشتن:(
چی بگم که...
نگم بهتره
چون می دونم اگه بگم دعوامون میشه:))))
یا حق!
سلام نسی جان چشم الان میام....... ..... چشم میدونم چی میگی..... دلت شاد آبجی گلم
مطمئنی زندگی ارزش این همه اتفاق رو داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من ادم عاشق پیشه ای نیستم و تاحالا هم عاشق نشدم ولی همین طوری یه چیزهایی مینویسم خواستی سر بزن
به قول خودم
تا بعد.................
اگر بوی گلی را دوست نداری لا اقل شاخه هایش را نشکن
کاش سهم من از تو دست هایت بود
تا روزی چشم هایم می گذاشتم و فردا را نمی دیدم
خواستم برای از دست دادنت اشک بریزم، دیدم تمام اشک هایم را برای بدست آوردنت ریختم...
داداشی
دلت شاد
سلام سیاوش جان
حالت چطوره
جدا از تو بی معرفت تر ادم به عمرم ندیدیم ...
چه خبر از حال و احوالت .... بازم که فراق می نویسی ... مگه ان برنگشته بود ... یه خبری از خودت بده ببینم در چه حالی هستی ...